می ترسم از فردا
که شاید نباشم
از فاصله ها
که شاید برای همیشه دستانت را از من دریغ کند
می ترسم از وحشی نگاه تو که پرسشگرانه وجودم را می کاود
می ترسم که بدانی دیوانه وار دوستت دارم
می ترسم از لحظه های پی در پی
که شاید قرار است بی حضور تو بگذ
رند
می ترسم از آینه
که همواره غربت چشمان گریانم را به من
طعنه می زند
می ترسم...