حرف ها دارد برایت نجوا کند ...
حرف ها ، از جنس سروده هایی که در آستانه ی غزل شدن مرثیه گشتند ...
وسوسه ای از جنس مرداب ها مرا سوی خود می کشد
هوا ، هوای بی خیالی است اما با این همه بی خیالی و جنون ،
واهمه ای درونم است واهمه ای از جنس نبودن با تو
خدایا !!!
باید بودنم را به گونه ای فریاد بزنم تا که همه بدانند نیلوفرانه با تو می مانم...